مردی وارد رستورانی شد و سفارش غذای مفصلی داد . پس ازسیر شدن ، مدیر رستوران را صدا زد و گفت :«من پولی ندارم چون بینهایت گرسنه بودم چاره ای جز این نداشتم.»
مدیر رستوران گفت :«به شرطی دست از سرت بر می دارم که به رستوران مقابل رفته و همین بلا را به سر آنها بیاوری!»
مرد خندید و گفت:« متاسفم ، قبلا به آن رستوران رفتم و اوهمین خواهش را ازمن کرد ومی بینید که مطابق دستورش عمل کرده ام!»
کاظم سعیدزاده رستوران منبع
درباره این سایت